محل تبلیغات شما

یادداشت های مصطفی بیان



آیا جوایز ادبی ، معیاری است برای معرفی کتاب خوب!؟

نامِ صمد طاهری را اولین بار هنگامی شنیدم که جوایز ادبی جلال آل احمد» و احمد محمود» دریافت کرد. صمد طاهری، این دو جایزه ادبی را به خاطر نگارش مجموعه داستانِ زخم شیر» گرفت.

کنجکاو شدم داستان های این نویسنده جنوبی را بخوانم. این کتابِ ۱۶۷ صفحه ای شامل یازده داستان کوتاه است. داستان هایی با درون مایه های متنوع: فقر، اعتیاد،خشونت علیه ن، ازدواج تحمیلی، مردسالاری در جامعه سنتی ایران، قتل، جنگ، ظلم ستیزی و ناکامی آدم ها.

مهم ترین دستاورد این مجموعه داستان، پرداختن به اهمیت موضوع ادبیات اقلیمی» است. داستان هایی که بر زمینه ی فرهنگ و طبیعت متنوع جنوب نوشته شده اند، ماجراپردازی را با مسائل اجتماعی در آمیخته اند. داستان های صمد طاهری من را به یاد داستان های احمد محمود می اندازد؛ نگاه پُر قدرت به فضای مطبوع زندگی جنوب.

نکته ی دوم که می توانم اشاره کنم؛ تعامل انسان و حیوان» در داستان های صمد طاهری است. زیست و تعامل همدلانه با حیوانات؛ مثل کبوتر در داستان مردی که کبوترهای باغی را با سنگ می کشت»، موش خرما در داستانی با همین عنوان، خروس در داستانی با همین عنوان، بلبل و گنجشک در داستان سفر سوم»، بز در داستان زخم شیر»، سگ در داستان سگ ولگرد» که نماینده طبیعت هستند. نویسنده در داستان هایش به قهر روان شناختی طبیعت اشاره می کند (مثل داستان های سگ ولگرد و زخم شیر) و تنها به ذکر یک نام بسنده نمی کند بلکه زمینه ای برای توصیف رفتارهای روحی و اجتماعی آدم ها می نویسد.

از بین یازده داستان این مجموعه، سه داستانِ در دام مانده مانده مرغی»، زخم شیر» و سگ ولگرد» را بهترین داستان های این مجموعه می دانم. در دام مانده مرغی»، داستانِ دو برادر و یک خواهر به نام بلقیس است. دو برادری که مجبور هستند خواهر نوجوان شان را همراه خود به محیط کار مردانه ببرند. مادرشان به تازگی فوت کرده است و دو برادر سعی دارند از خواهرشان محافظت کنند اما ناکام می مانند و در نهایت برادر بزرگ تر از سر اجبار به این نتیجه می رسد که خواهر نوجوانش را به عقد پیرمردی در آورد. در پایان داستان، برادر بزرگ تر از سر ناکامی و به دلیل فشار درونی و تصمیم از سرِ اجبار، صورت خود را با داس زخمی می کند. داستان زخم شیر» به پیامدهای جنگ اشاره می کند. جنگ، یک واقعیت تلخ تاریخ معاصر ایران. مهاجرت مردمِ یک شهر. مهاجرت از سر اجبار. باز هم تصمیم از سرِ اجبار»! در این داستان، خانواده ای سعی دارند بزی را همراه خود ببرند اما سربازان دژبانی اجازه نمی دهند که بز را همراه خود به اسکله ببرند. بز در میدان جنگ رها می شود و معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظار حیوان است. پایان داستان با تصویر بز به پایان می رسد. بز که فهمیده بود قالش گذاشته اند، تند تند به چپ و راست می رفت و لنج را نگاه می کرد که دور می شد. در داستان سگ ولگرد»، باز هم ناکامی آدم ها را نشان می دهد. راوی داستان، دبیر بازنشسته و اهل مطالعه، نگهبان پارکینگ مجتمع بزرگی است و می خواهد سگی را به محل کارش بیاورد. اما جامعه نمی پذیرد و در نهایت سگ کشته می شود. آن هم سگی آرام و ترسو که برای هر کسی دُم تکان می دهد و می خواهد مونسی باشد در شب های تاریک بلند زمستان برای راوی داستان.

ناکامی انسان ها» محتوای مشترک این سه داستان است. آن هم بر اساس شرایط و موقعیت های مختلف. در نهایت درماندگی و سرخوردگی و بی قدرتی و بی تاثیر بودن. تلاش در جهت بهبود اوضاع و مبارزه با جبر و عدم قدرت اختیار. تلاشی در جهت تغییر اوضاع که در نهایت شکست و ناکامی را به همراه دارد!

اکثر داستان های این مجموعه به صورت رئالیسم کلاسیک، آغاز»، میانه» و پایان» دارد و حادثه» در میانه ی داستان ها نقش عمده دارد. نویسنده برای وصف زندگی آدم های متعدد، حوادثی را در مسیر آنها قرار می دهد و آدم ها را بر حسب تصادف به هم می رساند. در برخی داستان ها سوال های در ذهن خواننده ایجاد می شود که در پایان داستان پاسخی داده نمی شود؛ مثلا در داستانِ در دام مانده مانده مرغی»، چه شرطی بین برادر بزرگ تر و مغفور (پیرمردی که با بلقیس در پایان داستان ازدواج می کند) بسته می شود که در داستان گفته نمی شود!؟ اگر ومی ندارد شرط آن گفته بشود چرا در متن داستان می آید!؟ و یا اینکه برادر بزرگ که به خاطر بلقیس مجبور می شود فردی به نام جبور (که قصد تعرض به بلقیس را داشت) را به قتل برساند در پایان داستان، ناگهان تصمیم می گیرند خواهرشان را تنها بگذارند و خرت و پرت ها و دو لیوان شان را بردارند و به هفت تپه برای کار بروند (یعنی اینکه بر نمی گردند)!؟

و سخن آخر؛ آیا جوایز ادبی معیاری است برای معرفی کتاب خوب!؟ آیا جوایز ادبی فرصتی است برای کشف و معرفی داستان نویسان!؟ بی تردید رمز موفقیت یک اثر ادبی، ماندگاری» آن است. داوری زمانی ممکن است که بسیاری از آثار که امروز جایزه می گیرند و درباره شان سخن می گوییم، در سال های بعد از رده خارج نشوند!

مصطفی بیـان / داستان نویس


عنوان مقاله : از رئالیسم تا مدرنیسم و پسامدرنیسم در داستان های سیمین دانشور

با نگاهی به داستان های شهری چون بهشت، زایمان، به کی سلام بکنم؟، مردی که بر نگشت و میزگرد

نویسنده : مصطفی بیـــــــان

چاپ شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک / مهر 1398 / شماره 110

متن کامل مقاله را می توانید در سایت زیر بخوانید :

http://bayanstory.com/?p=1007


تأملی در یک داستان تأثیرگذار بر ادبیات فارسی معاصر

مهمترین ابزار داستان گیله مرد:

ـ افشای شخصیت‌ها و انگیزه ی آنها از زبان خود شخصیت‌ها

ـ ترکیب روایت، گفت و گو و حادثه

ـ تشدید تنش و تعلیق از طریق گفتگو

مهمترین نکته قوت داستان بزرگ علوی، داشتنِ تنش، تعلیق و درگیری در داستان است. این سه عنصر با هم فرق دارند، اما به خاطر ارتباط نزدیک آنها با هم می توان آنها را در یک کاسه کرد و گفت هر سه این‌ها داستان را پیش برده اند. علوی با استفاده از ابزار گفت و گوی تعلیق دار»، خواننده را جذب داستانش می کند و بدین ترتیب خواننده می تواند شخصیت‌ها را در خلال واکنش‌هاشان با محرک‌های بیرونی بشناسد.

همین واکنش‌هاست که مسیر زندگی و تفکر شخصیت‌ها را تعیین می کند. نویسنده با استفاده از کلمه که از دهان شخصیت‌های داستانش بیرون می آید، احساسات و تفکر و رابطه شان را با همدیگر و نقشی که در پیرنگ بر عهده دارند، نشان می دهد و تقویت می کند. به عنوان مثال، گفت و گوی محمد ولی وکیل باشی با گیله مرد در ابتدای داستان.

عنوان مقاله : تاملی در یک داستان تاثیرگذار بر ادبیات فارسی معاصر / گیله مرد» برزگ علوی

نوشته : مصطفی بیـــــان

چاپ شده در رومه اطلاعات / پنجشنبه 28 شهریور 1398

متن کامل مقاله را می توانید در سایت زیر بخوانید:

https://www.ettelaat.com/%da%af%d9%8a%d9%84%d9%87-%d9%85%d8%b1%d8%af-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af-%d8%b9%d9%84%d9%88%d9%8a/


نویسنده ی خوب در جامعه ی کنونی نویسنده ی مرده است!

گفت و گو با حمید بابایی به بهانه ی چاپ دوم رمان پیاده

پیاده که می شویم، هوا گرگ و میش است. زمین کنار جاده سنگلاخی است و گویی با گاوآهن شخمش زده اند. حال و هوای این جا شبیه سکانسی از فیلم های روسیه ی استالینیستی است؛ فقط دسته ای کارگرِ مشغول کار کم دارد. باد سردی می وزد و تنم می لرزد. دو سرباز نگهبانی می دهند، توی برجک هایی که از دو طرف به ساختمانی چسبیده اند که نمای آجر سه سانت زرد دارد. سرباز دیگری روی بام ساختمان است و هرازگاهی به سمت ما سرک می کشد. ساختمان شبیه دروازه قرآن شیراز است با چند نگهبان مسلح اطرافش. (بخشی از رمان پیاده).

حمید بابایی» متولد ۱۳۶۴ از تهران است. نوشتن را از نوجوانی آغاز کرد اما از سال ۸۰ نوشتن را به صورت جدی در فرهنگسرای اشراق شروع کرد و تا اکنون مدام در حال نوشتن در حوزه داستان است. نویسنده پُر کاری است. یا نقد می نویسد، یا داستان و یا گزارش. از سال ۸۷ که اولین نقدهایش در مطبوعات منتشر شد تا اکنون به عنوان منتقد و رومه نگار ادبی با بسیاری از رومه ها و سایت های ادبی همکاری داشته است. حمید بابایی ده سال هم به عنوان مدرس ادبیات داستانی در شرق تهران فعالیت داشته است. دو رمان منتشر شده دارد. پیاده» سال ۹۴ توسط نشر مروارید منتشر شد و رمان خاکسفید» که سال ۹۷ نشر نیماژ آن را به بازار عرضه کرد. حمید بابایی، پاییز ۱۳۹۰ مانند خیلی از پسرها برای گذراندنِ دوره ی آموزشی به پادگان شهید هاشمی نژاد نیشابور آمد. آمدنِ او باعث شد تا چهار سال بعد رمانِ پیاده» را منتشر کند. رمانی که نامزد جایزه ی ادبی هفت اقلیم» و جایزه داستان شیراز» در سال ۹۵ شد. به بهانه ی چاپ دوم رمان پیاده» گفت و گویی با او داشتم.

متن کامل گفت و گو را می توانید در سایت زیر بخوانید :

http://bayanstory.com/?p=1003

 


مجموعه داستان افتاده بودیم در گردنه ی حیران» شامل ۱۲ داستان کوتاه است که بیشتر داستان ها راوی اول شخص دارند و درونمایه و حال و هوای اکثر داستان ها مرگ»، نیستی» و نبودنِ آدم هایی که دیگر نیستند» و دلتنگی و وابستگی» آدم هاست. مهم ترین مولفه این مجموعه نوستالژیک» بودنِ زمان و مکان داستان هاست. مانند دوران سربازی، سپاه دانش، گوش ماهی، پیکان جوانان. فضایی که اکثر داستان نویسان گاه به صورت لحظه ای و گاه فراگیر و گسترده دچار آن می شوند و حسرت آمیز در داستان هایشان نوستالژی گذشته شان را یاد می کنند. نمونه ی آن را می توانیم در اکثر داستان های ایرانی ادبیات معاصر ببینیم. بازگشت به گذشته (در داستان گوش ماهی)، خاطره گرایی (در داستان های گوش ماهی، افتاده یودیم در گردنه ی حیران، اندوهی دور گردن و تمام مسیر را می خوابیم)، اسطوره گرایی (در داستان های پَر سیاوشان،در ذکر حکایت احتضار شیخ عبدالواحد اسطیرآبادی، نگهبان سوبَر)، استفاده از حس ها و اشیاء نوستالژیک مانند گوش ماهی در داستانی به همین نام، دست نوشته ها در داستان اندوهی دور گردن»، پیکان جوانان در داستان تمام مسیر را می خوابیم»، عکس در داستان پَر سیاوشان» یا … و استفاده از فلش بک در اکثر داستان های این مجموعه دیده و حس می شود.

استفاده از عنصر حسرت» و گذرِ زمان و از دست رفتنِ روزهای خوب کودکی، جوانی، سربازی و عاشقی و حضور اعضای خانواده و نبودنِ آنها در زمان حال و در نهایت عنصر مرگ» و دلتنگی» و یاد کردنِ افرادی که در گذشته بودند و امروز نیستند در اکثر داستان های این مجموعه دیده می شود. مانند داستان تمام مسیر را می خوابیم».

خواب… خواب… خواب بهترین پناهگاه است این جور وقت ها اگر به دسترس باشد و به کمکت بیاید و تو را با خودش ببرد به عالم بی خبری. به عالم هزارتوی پیچ در پیچِ تخیلات ناممکن. ساعت ها و روزها و بلکه ماه ها خودت را بسپاری به این منجیِ مهربان و مثل کاوشگران آثار باستانی یک بیلچه بگیری دستت و دیواره های نامحدود زمان و مکان را تراش بدهی و جلو بروی. بروی و وقتی بیدار می شوی، ببینی همه ی آن ماجراهای هولناک خواب و خیال بوده اند.» (بخشی از داستان تمام مسیر را می خوابیم)

استفاده از اسطوره در سه داستان این مجموعه دیده می شود. پر سیاوشان» بر اساس اساطیر، نام گیاهی است. این گیاه از ریختن خون سیاوش بر زمین می روید و یا در داستان نگهبان سوبَر»، پسر یاد قصه هایی می افتد که موقع بچگی از پدربزرگش در مورد چشمه شنیده بود. در مورد اژدهایی که بر سر این چشمه خوابیده بود و سام نریمان با او می جنگد و آب را آزاد می کند.

زبان داستان، ساده و روان است. استفاده از زبانِ افغانی در داستان پدر کلان» و زبان ترکی در داستان تمام مسیر را می خوابیم» از نکات مثبت این مجموعه محسوب می شود و استفاده از عنصر زبان در این مجموعه پُر رنگ دیده می شود. در کنار تمام عناصری که در داستان ها به کار رفته اکثر داستان ها به جز دو سه داستان از تعلیق لازم برخوردار نیست.

نکته ی مهم این است که هدف درون مایه ایجاد کشمکش در مسیر حرکت داستان باشد. در اکثر داستان های این مجموعه به جز دو داستان افتاده بودیم در گردنه ی حیران» و نگهبان سوبَر» کشمکش تمام صحنه های داستان حضور ندارد و یا خیلی کم رنگ است.

مصطفی بیان

چاپ شده در دو هفته نامه چلچراغ / شماره ۷۶۳ / شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۸


 

 

عنوان مقاله : جهان آدم های غارت شده و ترس خورده در داستان های غلامحسین ساعدی

با نگاهی به دو داستان چتر و خاکستر نشین ها

نوشته : مصطفی بیــــــان

چاپ شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک  / شماره ۱۰۹ / شهریور ۱۳۹۸

متن مقاله را می توانید در سایت زیر بخوانید:

http://bayanstory.com/?p=998

 


عنوان یادداشت : پنجاه سال بعد از انتشار داستان باران» اثر اکبر رادی

داستانِ باران» در مرداد ۱۳۳۸ یعنی در بیست سالگی اکبر رادی نوشته شد و در اولین مسابقه داستان نویسی ایران در مجله اطلاعات جوانان» همان سال به چاپ رسیده و در میان هزار داستان جایزه اول آن مسابقه را که معادل ۱۰۰۰ تومان بود، از آن خود کرد. در آن مسابقه کسانی چون صمد بهرنگی، محمدعلی سپانلو و …. شرکت داشتند و داوران مسابقه بهرام صادقی، سعید نفیسی، رضا سیدحسینی، علی اصغر حاج سیدجوادی و حسن حاج سیدجوادی بودند.

رادی در این سال دوره ی متوسطه را در دبیرستان فرانسوی رازی به پایان رسانده بود و در رشته ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران پذیرفته شد. این داستان در سال ۱۳۳۸ نوشته شده یعنی شش سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد. در زمانی که منوچهر اقبال نخست وزیر و هنوز نظام مالکیت اربابی بر اراضی کشاورزی حاکم بود. اما محور داستان مساله درگیری ارباب و رعیت نیست. اشاره داستان به پرداخت اجاره به ارباب فقط در جهت تقویت محور اصلی که در آغازبندی آمده، عمل کرده است. داستان، تصویر یک خانواده کشاورز گیلک در دهه ی سی را نشان می دهد. دو کشت کار زحمتکش گیلانی گل آقا» و کوچک خانم» که منتظر بارانند. تنها فرزند خانواده عصا به دست است و قادر نیست به خانواده اش یاری برساند و به اجبار او را به خانه ی سرهنگی برده اند و در سرمای کشنده ی زمستان در نامه ای از پدرش تقاضای یک لحاف می کند و پدر از تهیه ی آن عاجز است و جواب نامه را نمی دهد. از طرفی زمین هم مالِ گل آقا و کوچک خانم نیست و آنها می بایستی اجاره ارباب را پرداخت کنند.

گل آقا سوی فانوس را پایین کشید و آن را بالای پله گذاشت. نگاهش که به آسمان بود شکست و مایوسانه به زمین افتاد. کوچک خانم سفره گرد حصیری را تازه پهن کرده بود. پهلویش نشسته بود و دستش را زیر چانه اش زده بود.»

داستان واقع گرا و نمادین است. باران می تواند کنایه به معنی انتظار نجات برای ادامه ی زندگی باشد. پایان داستان این انتظار به سرانجام می رسد: یک قطره باران به دستش خورده بود… نسیم کوتاهی گذشت. گرک های خربزه آهسته تکان خورد و گرمی لغزانی از گوشه چشمان گل آقا جوشید و روی گونه های او پایین سُرید… تمام شب باران یک ضرب می بارید. گل آقا پاها را زیر شمد جمع کرده بود و پهلو به پهلو می شد و در سرش شالیزار سبز مورد با خوشه های خمیده برنج موج می زد.»

سه سال بعد در زمستان ۱۳۴۱ انقلاب سفید و اصلاحات ارضی در کشور به تحقق پیوست و کشاورزان صاحب زمین شدند.

اکبر رادی را بیشتر به عنوان نمایشنامه نویس می شناسیم. او در سال های ۴۲ – ۱۳۳۸ داستان هایی هم نوشت اما بعدها با بی علاقگی از آنها در گفتگو با نشریه ادبستان» (شماره ی دی ۱۳۶۸) صحبت کرده است: چیزهایی نوشتم که بعدها منتخبی از این سیاه مشق ها را در مجموعه ی لاغری به نام جاده» (در سال ۱۳۴۹) منتشر کردم و پرونده را هم بستم.»

اکبر رادی، داستان کوتاه، کم نوشت با این وجود اکثر داستان هایش درباره ی زندگی در شمال ایران بوده اند.

مصطفی بیـــــان 

چاپ شده در مجله چلچراغ / شماره ۷۶۲ / شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸


شامگاه سه شنبه ۲۹ بهمن ماه ۱۳۹۸ ، کتابکده امید و اندیشه، میزبان داستان نویسان، نوقلمان و علاقه مندان به داستان بود. به بهانه ی روز جهانی داستان» و به همت انجمن داستان سیمرغ نیشابور» همچون چهار سال گذشته نشست داستان با حضور داستان نویسان مطرح شهرستان، نوقلمان و علاقه مندان به داستان برگزار شد. در این دورهمی ادبی، محسن درجزی، مرتضی فخری و مجید نصرآبادی حضور داشتند. همچنین آریاناز برجی، سیده حدیث میرفیضی و پونه شاهی به خوانش داستان های جدید خود پرداختند.

همیشه معتقد بوده ام، داستان است که ما را دور یک میز جمع می کند تا گفت و گو کنیم. گفت و گو و میزهای نقد، باعث پیشرفت جوامع بشری می شود. نویسندگان آمده اند تا جهان تازه ای را پیش روی خوانندگان قرار بدهند. برای گشایش جهان تازه باید دورهمی های داستان و کتابخوانی تشکیل شود. تنها کارکرد و اهمیت نشست های داستان و کتاب همین است. مگر ماهیت و کارکرد داستان چیست؟ تنها راه نجات ما از بحران های ی و اجتماعی این است که فقط داستان و کتاب بخوانیم.

مصطفی بیان / داستان نویس و موسس انجمن داستان سیمرغ نیشابور

۲۹ بهمن ۱۳۹۸


نام صمد طاهری را اولین بار هنگامی شنیدم که جوایز ادبی جلال آل احمد» و احمد محمود» را در سال ۹۷ دریافت کرد. صمد طاهری، این دو جایزه ادبی را به خاطر نگارش مجموعه داستان زخم شیر» گرفت. داستان های زخم شیر» آنچنان من را مجذوب کرد که رمان جدیدش را با عنوان برگ هیچ درختی» خریدم و یک نفس خواندم. طاهری، قصه گوی خوبی است. زبان و فضای داستان هایش ایرانی است. یک داستان ناب ایرانی. داستان هایی که خواننده را مجذوب دنیای خودش می کند. آدم های داستانش، آدم های جامعه ی ما هستند. کپی داستان های خارجی نیستند که فقط لباس ایرانی به تن داشته باشند و در شهرها و روستاهای داستان هایش راه بروند و ژست شبه ایرانی به خود بگیرند و شعار سر بدهند! گوشت و پوست آدم های داستانش، مالِ همین سرزمین اند. نخل هایش، جاده هایش، لهجه هایش، لباس هایش، دریا، آسمان و خاک.

 

 

امروز (جمعه ۱۸ بهمن ۹۸) میزبان صمد طاهری نازنین در نیشابور بودیم. مردی آرام، متین و مهربان. قدم های آهسته بر می داشت و صدایش گرم بود. دنبال جلب توجه نبود. بی نیاز بود. مردی بزرگ که فقط عاشق قصه گفتن است. لذتش، قصه است و کتاب. از داستان هایش و آدم هایش حرف زدیم. از بورخس گفت که شیفته نیشابور است. از عطار گفت و خیام. گفت بعد از چهل سال به نیشابور آمده است.

امروز به همت بچه های نیشابور و انجمن داستان سیمرغ، با حضور حسین لعل بذری، لیلا صبوحی، احمد ابوالفتحی، نفیسه مرادی، هادی تقی زاده و سروش مظفرمقدم نشستی به بهانه ی حضور صمد طاهری در نیشابور برگزار کردیم. دو ساعت درباره ی داستان صحبت کردیم و داستان شنیدیم.

مصطفی بیان / جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۸


گفت و گوی من با هادی خورشاهیان به بهانه انتشار رمان من فقط دو نفر را کشته ام»

متن کامل گفت و گو را می توانید در سایت زیر بخوانید.

http://bayanstory.com/?p=1060

چاپ شده در دوهفته نامه آفتاب صبح نیشابور / شماره ۷۴ / ۲۸ دی ۱۳۹۸


انتشار مجموعه داستان پری خورجنی» مجموعه ی پیش رو داستان هایی است سرشار از خیال و اندیشه ی داستان نویسان جوان استان های شرق کشور (شامل استان های خراسان شمالی، رضوی، جنوبی و سیستان و بلوچستان) که در دوره ی چهارم جایزه داستان کوتاه سیمرغ (بهمن ۱۳۹۷) از سوی داوران کشوری انتخاب شدند.

این کتاب شامل ده داستان می شود که سه تای اول آن برگزیدگان رتبه های یک تا سوم هستند و بقیه شایسته تقدیر شناخته شده اند. داستان های پری خورجنی» نوشته ی مونا بدیعی جوان از مشهد، کالترا» نوشته ی شیما محمدزاده از اسفراین و لاله عباسی» نوشته ی مصطفی توفیقی از مشهد به ترتیب رتبه های یک تا سوم این جایزه را از آن خود کرده اند.

این مجموعه داستان با گردآوری مصطفی بیان و ویرایش رضا روزبهانی در ۹۰ صفحه توسط انتشارات داستان، زمستان ۱۳۹۸ منتشر شده است.

انتشار چاپ دوم مجموعه داستان در خانه ی ما کسی یانگ را دوست نداشت»

این کتاب مشتمل بر مجموعه داستان‌های منتخب دوره اول و دوم و سوم جایزه داستان کوتاه سیمرغ است که مصطفی بیان آن را گردآوری کرده است. این مجموعه، داستان‌هایی از نویسندگان جوان نیشابوری را شامل می‌شود که از سوی داوران کشوری سه دوره جایزه داستان کوتاه سیمرغ از سال‌های ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ گردآوری شده‌اند.

در این کتاب هفده داستان از نویسندگان مختلف آمده است. فضای داستان‌های این مجموعه بسیار با هم متفاوت است و این تفاوت شامل زبان و لحن نیز می‌شود که دلیل آن وجود نویسندگانی مختلف با سبک‌های متفاوت است.

چاپ دوم مجموعه داستان در خانه ما کسی یانگ را دوست نداشت» به قیمت سی و پنج هزار تومان از سوی نشر داستان منتشر شده است.

برای تهیه کتاب ها در نیشابور می توانید :

کلبه کتاب کلیدر: خیابان فردوسی شمالی، پاساژ ولیعصر، طبقه همکف

نشر دانش: خیابان شهید جعفری، نرسیده به اداره پست

پرنیان: بلوارفضل، روبروی داروخانه شبانه روزی دکتر وجوهی

خادمی : داخل باغ آرامگاه خیام

برای تهیه کتاب در تهران :

میدان انقلاب ، ابتدای کارگر جنوبی ، کوچه رشتچی ، پلاک سیزده . نشر داستان تلفن: 66928316 و همراه: 09124214589


مهناز رضایی (لاچین)»، شاعر، نویسنده و منتقد ادبی و مولف مجموعه داستان پرواز سوییس» و سراینده کتاب شعر زنی بی‌چتر»، در یاداشتی برای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) از رمان بُزقاب» اثر مصطفی بیان گفت.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)  مهناز رضایی (لاچین): مصطفی بیان، نویسنده، منتقد و فعال ادبی، مجموعه داستانی به نام بزقاب» را به دوستداران سبک و قلمش عرضه کرده است. این کتاب شامل 33 داستان کوتاه است و به‌همت نشر روزنه» در 171 صفحه روانه بازار نشر شده است. (چاپ اول 1398)

مصطفی بیان جوایز بسیاری را در کارنامه خود دارد و برخی داستان‌های مجموعه داستان بزقاب» هم در جشنواره‌های ادبی درخشیده‌اند. شرح مختصری در این مورد، در پانوشت برخی داستان‌ها آمده است.

به نظر راقم این سطور، یکی از ارزنده‌ترین فعالیت‌های مصطفی بیان، پایه‌گذاری انجمن داستان سیمرغ» (1394) و برگزاری جشنواره داستان سیمرغ» است. زیرا همت به ایجاد انگیزش ادبی، چراغی در مسیر فرهنگ ما می‌افروزد. این نوشته بر آن است که به‌گونه‌ای موجز، به ساخت و جانمایه چند داستان از این مجموعه بپردازد.

داستان بزقاب»

مصطفی بیان این داستان را با رویکردی کنایی و آمیخته به طنز نگاشته است. داستان از وجهی انتقادی - اجتماعی برخوردار است.

نویسنده در توضیح ویژگی‌های شهردار کراوات‌پوش، از بیانی غیرمستقیم بهره برده است؛ بخشی که نقطه قوت داستان است.

هرچند شکلی از نتیجه‌گیری در پایان این داستان و اکثر داستان‌های کتاب بزقاب»، نشان از وسواسی برای تفهیم قصد نگارش داستان و بر زبان آوردن پیام آن دارند: حاصل ساعت‌ها کار، آن هم با نیت به تصویر کشیدن تصور مردم به شهردار شهرشان!» (بیان-1398 -28)؛ مهری که مصطفی بیان»، پای داستان‌های خود می‌کوبد.

متن کامل این یادداشت را می توانید در سایت زیر بخوانید:

http://ibna.ir/fa/doc/note/285489

 


 

 

شب احمد محمود در نیشابور

سه شنبه شب، سوم دی ماه، یکصد و هفتاد و یکمین نشست از نشست های هفتگی انجمن داستان سیمرغ نیشابور به شب احمد محمود» اختصاص یافت.

در این نشست دکتر مهدی نوروز، مصطفی بیان، سیده حدیث میرفیضی، سرور محمدی، علی ملایجردی، حسین شریفی و زهره محقق به بررسی داستان کوتاه شهر کوچک ما» از مجموعه داستان غریبه ها و پسرک بومی» پرداختند.

این نشست همزمان بود با سالروز تولد احمد محمود، داستان نویس معاصر ایرانی. احمد اعطا» با نام ادبی احمد محمود، چهارم دی ماه سال ۱۳۱۰ در اهواز به دنیا آمد. پس از طی تحصیلات و کارهای مختلف چون کارگری – رانندگی و کارمندی به جریانات ی کشیده شد. چندین بار زندان رفت. در طی این سال ها آثار فراوانی خلق کرد. معروف ترین رمان او همسایه ها» در زمره ی آثار برجسته ی ادبیات معاصر ایران شمرده می‌شود. احمد محمود زندگی مردم جنوب را با قدرت فوق العاده به تصویر کشیده است از این رو وی را می توان از پیشروان ادبیات اقلیم جنوب دانست.

احمد محمود، جمعه ۱۲ مهر ۱۳۸۱ در تهران درگذشت.


بیان دردهای ی و اجتماعی در مجموعه داستان بُزقاب»

نقدی بر مجموعه داستان بُزقاب» اثر مصطفی بیــان

روانی قلم، اشاره به دردهای اجتماعی و تعلیق در روایت ‌های داستانی مصطفی بیان» از جمله نکات برجسته اثر ایشان در مجموعه‌ ای متشکل از سی ‌و سه داستان کوتاه به نام بُزقاب» است. در این کتاب داستان ‌ها ساختار روایتی دارند. راوی ماجرایی را با افعال گذشته و از زبان سوم شخص بازگو می‌کند و جز به ‌ضرورت وارد جزییات نمی‌شود. اتفاقات پیش‌ زمینه با استفاده از تلخیص سریع گفته و رد می‌شوند تا شما را به ‌جایی که هدف و مدنظر نویسنده بوده برساند. درون‌ مایه داستان‌ ها مشخص است و مخاطب پس از اتمام هرکدام به ‌خوبی از پیام نویسنده مطلع می‌شود. نثر نویسنده راحت و دور از کلمات سنگین و جملات پیچیده است. اگر رسالت یک اثر هنری را این بدانیم که آمده تا مسائل و مشکلات سخت و پیچیده را به زبانی ساده و سهل بیان کند نویسنده اثر هنری خوبی ارائه داده‌اند. در داستان ‌های این مجموعه، خبری از پیچاندن حرف، استفاده از زاویه دیدهای عجیب‌ و غریب، رفت ‌و برگشت‌ های زمانی بی ‌دلیل و گیج‌ کننده و کشمکش‌ های درونی چند صفحه ‌ای و خسته‌ کننده نیست. نویسنده در نوشتن هر داستان رسالتی حس می‌کرده است. روایت‌ ها ماجرای زندگی عادی مردمی هستند که همه ‌روزه با آن ‌ها سروکار داریم اما در هیاهوی زندگی دیدن را جایگزین نگاه کردن کرده‌ایم. راوی، دست ما را می‌گیرد و در جایی که می‌خواهد به کمک توصیف و صحنه ‌سازی نگه‌ مان می‌دارد تا نگاه کردن را جایگزین دیدن کنیم. در داستان ‌های شیرینی خامه‌ای»، چشمان» و به دنبال لبخند پدر» نویسنده بیش از آنکه دغدغه ایجاد کشمکش و غافلگیری مخاطب را داشته باشد در بیانی ملموس، نگاهی شفاف به روند زندگی در سال ‌های جنگ و تبعات آن دارد، مانند ناظری بی‌ طرف آنچه می‌بیند را شرح می‌دهد و خواننده را به تفکر در اوضاع ‌و احوال آن شرایط وا ‌می‌دارد. اگر در وادی نوشتن موفقیت را از آن ‌کسی بدانیم که بی‌طرفانه واقعیت ‌ها و دردهای اجتماع را بیان می‌کند و اجازه می‌دهد مخاطب خود به نتیجه برسد، در این خصوص قلم نویسنده موفق بوده است. البته گاهی هم در داستانی مانند ژیان زرد» پیام‌ های اخلاقی در قالب دیالوگ‌ هایی نسبتاً طولانی به مخاطب داده می شود. این کار گرچه نشان ‌دهنده دغدغه ایشان در ساخت درون‌مایه‌ای با محتوایی ارزشمند است اما طولانی شدن دیالوگ و حس شتاب‌ زدگی در به پایان بردن داستان از لطافت آن می‌کاهد. نویسنده در این کتاب خود را موظف دانسته تا به معضلات و دردهای اجتماعی بپردازد. مشکلاتی که در دنیای واقعی پایانی بر آن‌ها نیست همان ‌طور که در داستان پایان مشخصی ندارند. از آن میان می توان به تبعیض طبقاتی، عشق‌های کودکانه، مراسم نو ظهور و بی ‌ربطی که در میان جوانان باب شده است و معضل واسطه ‌گری در درمان و . اشاره کرد. در خاتمه بد نیست نگاهی داشته باشم به داستان کاغذ پاره» و جمله ی زیبا و قابل ‌تأملی که از زبان زنِ آشپز گفته می‌شود: آیا نوکر بودن خیانت نیست؟» مجموعه داستان بُزقاب» نوشته ی مصطفی بیان، به تازگی توسط انتشارات روزنه منتشر شده است.

فریده ترقی / داستان نویس

چاپ شده در نشریه آفتاب صبح نیشابور / چهارشنبه 6 آذر 1398 / شماره 71


مرور هفتگی کتاب با مسعود بهنود در رادیو بی بی سی مسعود بهنود، نویسنده و رومه‌نگار مقیم لندن، هر هفته در روزهای سه‌شنبه دو کتاب را که اخیراً به بازار وارد یا تجدید چاپ شده‌اند‌ مرور می‌کند.‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‎‏‏‏‏ این هفته (سه شنبه سیزده آبان ماه سال 1399) مسعود بهنود مروری دارد بر مجموعه داستان بُزقاب» از مصطفی بیان . برای شنیدن فایل صوتی مسعود بهنود می توانید به سایت زیر مراجعه کنید: https://www.bbc.com/persian/tv-and-radio-54790579
نگاهی به رمان اسرار عمارت تابان» نوشته ی شیوا مقانلو / نشر نیماژ در این داستان هیچ کس شخصیت اول نیست نوشته ی : مصطفی بیان چاپ شده در سایت کافه داستان متن کامل مقاله را می توانید در سایت زیر بخوانید: http://www.cafedastan.com/1399/08/11/%db%8c%d8%a7%d8%af%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa-%d8%a7%d8%b3%d8%b1%d8%a7%d8%b1-%d8%b9%d9%85%d8%a7%d8%b1%d8%aa-%d8%aa%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b4%db%8c%d9%88%d8%a7-%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88-2/
نگاهی به کتاب فقط روزهایی که می نویسم» پنج جستار روایی درباره ی نوشتن و خواندن نوشته ی آرتور کریستال نوشته ی : مصطفی بیان چاپ شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک / شماره ۱۲۳ / آبان ۱۳۹۹ متن کامل یادداشت را می توانید در سایت زیر بخوانید: http://bayanstory.com/?p=1133
ادبیات معاصر ما کلید اصلی را گم کرده است گفت و گوی من با شیوا مقانلو / رومه آرمان ملی / یکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ / شماره ۸۴۷ شیوا مقانلو متولد سال ۱۳۵۴ ، داستان نویس، مترجم و مدرس است و داوری چند جایزه ادبی را در کارنامه دارد. سال ۱۳۹۲ برنده دیپلم افتخار جایره ادبی مهرگان برای مجموعه داستان آن‌ها کم ازماهی ها نداشتند» شد. برخی از داستان‌های کوتاه شیوا مقانلو تاکنون به زبان‌های انگلیسی، لهستانی، ترکی استانبولی و کردی ترجمه و در مجلات چاپ شده‌اند.
جایزه داستان کوتاه سیمرغ»، تنها جایزه مستقل و خصوصی ادبیات داستانی در شرق کشور است که در سال های اخیر به ابتکار انجمن داستان سیمرغ نیشابور» و با مشارکت بخش خصوصی برگزار می شود و هدف از برگزاری این جایزه ادبی، کشف، معرفی و تولید آثار خلاق و برتر داستانی است. پنجمین جایزه ملی داستان کوتاه سیمرغ» در دو بخش ملی» و منطقه ای» و با حضور داوران مطرح کشوری برگزار خواهد شد. از علاقه مندان و نویسندگان داخل و خارج از کشور دعوت می شود تا داستان خود را طبق مقررات
عنوان یادداشت: واقعیت‌های خیالی یادداشتی بر مجموعه داستان بزقاب» نوشته مصطفی بیان مجموعه داستان بُزقاب مشتمل بر سی و سه داستان کوتاه‌ شده است. این واژه را انتخاب می‌کنم تا در همین ابتدا، وجهی از ویژگی این مجموعه بیان شده باشد. آفریننده‌ی مجموعه اگر چه در تمامی داستان ها سرِ صحبت با مخاطب را درباره موضوع و معنایی بزرگ در زندگی و کنش انسان ها باز می‌کند اما آن را به انجامی اندرز‌گو و نتیجه‌گرا نمی‌رساند.
عنوان یادداشت: نگاهی به رمان این خیابان سرعت گیر ندارد» نوشته ی مریم جهانی نوشته ی : مصطفی بیان چاپ شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک / شماره ۱۲۰ / مرداد ۱۳۹۹ متن کامل یادداشت را می توانید در سایت زیر بخوانید: http://bayanstory.com/?p=1109
کتاب آه ای مامان» یازده داستان کوتاه دارد. اکثر داستان های این مجموعه، راوی اول شخص دارند. این کتاب به زندگی آدم هایی که به سر حد جنون رسیده اند و سعی دارند به نوعی به آرامش برسد با زبانی روان کاوانه می پردازد. داستان ها اگر چه ناپیوسته اند اما کودک، مادرها و پدرها در هر داستان گوشه ای از زندگی آدم ها را بازگو می کنند. این مجموعه داستان محتوای ثابت دارد اما در فرم های متفاوت تکرار می شود. که نوعی تنوع به خواننده می بخشد.
این هفته مجموعه داستان زمستان شغال » نوشته‌ی فرهاد_رفیعی را خواندم. شش داستان در شش شب تمام شش داستان، راوی اول شخص مردانه دارند، با زبان مردانه، و شیوه‌ی روایت از زمان حال شروع می‌شود و به گذشته پلی می‌زند و در زمان حال به پایان می‌رسد. درون‌مایه‌ی شش داستان، کشاکش مسائل روحی و روانی آدم‌هاست که در فضای شهری اتفاق می‌افتد و در نهایت به مرگ و ناکامی آنها ختم می‌شود. از نکات بارز این مجموعه می‌توانم به زبان، شخصیت‌پردازی و قدرت بیان در فضای داستانی اشاره

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مذهبی وبلاگ کوچولوی من دفتر یادداشت من